سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حنا، دختری با مقنعه

نظر

جهان از همان ساعت و لحظه و ثانیه ای پَست شد

که "دنـــــیـــــا" نام گرفت

اصلا چیز ِ تازه و عجیبی نیست که اینجا آدم یک جورهایی "سَختَش" باشد

خب طبیعی ست

میدانی چندین سال است اینجا به اسم تفضیل دَنَیَ سند ِ نام خورده است؟

و بعد

تو بعد از چند سال زندگی مختصر

بعد از هزار فراز و نشیب و در به دری تازه می گویی

"عَجَب دنیـــایی است!"

نـَ خسته جانا!

قصه ی فراموش شدن پستی دنیا

قصه تازه ای نیست

هم به گوش من آشناست

هم تو

اصلا جهان است و غفلت های ما آدم ها دیگر!

فقط این یک بار هم نیست!

ما در جواب ِ "الست بربکم" هم کوتاهی کردیم

در ماندن سر "قالوا بلی" مان

ما در نتیجه ی "وسوسه ی سیب" هم درس نگرفتیم

عادت کرده ایم به "فراموشــــــی"

انگار از روز اول معلوم بوده انسان فراموشکاری بیش نیست...

انگار یک نفر از همان ابتدا شاه کلیدها را میان دستان ِ فراموشکار ِ ما گذاشت

و ما به همین سادگی

با دست ِ دیگر

میان هزار و یک کلید ِ در هم پیچیده دنبال ِ آن شاه کلید ِ دست دیگر می گردیم

میدانی اگر ما

دستمان را باز کنیم

غوغا به پا می شود؟

دیگر نه احتیاجی ست بعد از هزاران ثانیه زندگی به بی ارزشی دنیا پی ببریم

نه حاضر می شویم سیب ها را با شوق و اشتیاق فراوان گاز بزنیم!

.

.

.

و این یک قصه ی تکرار شدنی ست

دام ِ ما همین "اگـــــر" هاست!

 

 

 

 

نجوا1:ما عمریست به حرمت تو با چادرمان سیاه پوش توایم بانو...

            امسال خجالت می کشیدیم عید بگیریم در عزایت...

                        پر از افتخار و سراپا مشکی در عزایت اندوه می بارانیم...

نجوا2:من خیلی دوست دارم زود به زود آپ کنم.نمیشه!چیکار کنم:|

نجوا3:برای ِ احیای ِ قلمم دعا کنید...

نجوا4:...


نظر

پــــُر از طراوت و امید...

مثل یک شروع ِ نو!

مثل ِ یک لبخند ِ مکرر...

چقدر دلم زمستان است

در کمال بهاری...

 من در نبود نرگس ها دلم برایشان تنگ می شود...

به شکوفه ها عادت ندارم...

سرشارم از یکدستی!

سرشارم از اواخر ِ زمستان!

 

 

بهار ، زمستان ، چمن

 

نجوا1:بعد از مدتها وب ِ بی پُست دوست داشتم یه چیز آدمیزادی تر بزنم اما خب چه کنم...حرفام همینه!

نجوا2:عذر خواهی به خاطر نزدن گزارش تصویری دوم ِ 22 بهمن!

نجوا3:واسه گرفتن این عکس خون ِ دلها خوردم!

نجوا4:  91 تمام شد...بهتر! امیدوارم 92 سریع تر از 91 بگذره...من منتظر 93 و 94 هستم!

نجوا5:اگر سر سفره 7 سین خواهید بود...اگر رو به روی ضریحی!

اگر سر مزار شهدا ... اگر خونه اقوام و دوستان...

هر کجا خواهید بود موقع خوندن یا مقلب القلوب یه بار آخرش بگید: "حول حالها الی احسن الحال!"

نجوا5:  کلا تحویل سال و جشن گرفتنش برام بی نهایت بی معنیه اما خب...هعی... 

نجوا6:همین!


نظر

امروز همه آمده بودند

هر کس از هر قشری

از پای هر قشر یک عکس گرفتم

توجیه کردنشان که چرا از کفششان عکس می گیرم بماند...!:)

همه بودند...

جوان ها...

 

 

 

 

 

پیـــــر ها...

 

 

 

با ویلچر حتا!

 

با هر کار و وظیفه ای...

 

 

 

نه کوچک ها کم گذاشتند نه بزرگ ها!

 

 

 

 

 

 

با کالسه هم :)

 

با هر رنگ و سلیقه ای!

 

 

 

 

 

 

بعضی وسط راهپیمایی هم حاضر به رها کردن کانون گرم خانواده نبودند!

 

و کسی که با پای باند پیچی شده برای دفاع از انقلاب آمده بود...

 

و..

خودم هم بودم :)

 

 

 

با یک گزارش دیگر هم به روز خواهم شد...

منتظر باشید :)

نجوا1:با عرض پوزش از کیفیت کم بعضی از عکس ها...اگه به همه میگفتم وایسید از کفشتون عکس بگیرم کارم نمیشد بعضیا تو حرکت گرفتم بد شده!

نجوا2:با عرض پوزش از حجم زیاد عکس ها...اگه همه عکسا رو میخواستم کوچیک کنم تا فردا صبح هم تموم نمیشد...!

نجوا3:ممنون از حوصله تون...

نجوا4:منتظر نظراتتون درباره عکس ها هستم :)