گاهی فقط برای رفع بیکاری خط خطی اش میکنی
گاهی از سر ِ اعصاب ِ نداشته
گاهی به آن احتیاج داری تا کلمات را روی آن بپاشانی
گاهی هم تا میبینی اش حرص میخوری که چرا حرف هایم را قورت داده ام؟!
گاهی شاهد نقاشی هایت است
و حتی شاید چیک چیک ِ اشک هایت
روزگار تلخی دارد این تکه کاغذ
...
از شاداب ترین مکان...درخت...آمده و به درد های مردم گوش می دهد
به درد مردمانی که گاهی صرفا جهت تسکین اعصاب
پاره پاره اش می کنند...
مچاله اش می کنند...
به زباله می اندازندش...
نجوا 1:هیچ گاه حسرت درخت و طراوتش را نخورید...درخت هم آخر مچاله می شود...
نجوا 2:یا سامع النجوا...(بستگی به شرایط خواننده دارد ادامه اش!)
نجوا 3:رمضان امسال برام غریبانه تر از هر رمضانی بود...
نجوا 4:التماس دعا...
نجوا 5:...