شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *فيد بازگرداني خاطرات*اولين يا جالب ترين خاطره از نفر قبليتونو بگيد ... :)
عکس جالب پيدا نکردم....پذيراي هرگونه عکس مناسب هستم...
اوهوم :) منم همين خاطره ه:دي/عکس نداري؟
لينکش خراب بود:دي
*سايه* اوووووووووه خعلي زياد ياد ني..ولي يکي بود شهرام شمشير :)))
سايه: خاطره اولين گردهمايي که من بود م:)
تسنيم مرسي :) داشتم ميذاشتمش خو!:دي
*حنا* : تو ياهو منو کشت تا بگه که حنا هستش :))
سايه من کلا خاطره خاصي باهات ندارم!:دي
* پروانگي* : بهش گفتم منير بهم گفت بهم نگو منير بگو منيره اما من گوش ندادم و هميشه بهش ميگم منير :))
* سايه *: اون روزي رو يادم مياد که سايه خونه غزل اينا بود اومد نت . بعد بهار هم اومده بود نت . بهار فيد زده بود که الان سايه منو ميکشه که ا.مدم نت و اينا :)))
زهرا حقت بود!:دي
* تسنيم*: سر ساقي اشنا شديم . همون موقع که ساقي فيد زد و با همه بچه ها رد دوستي زده بود
حنا :)))
تسنيم :)) تو لطف داري به من :دي حتي يه بارم با هم دعوامون شد :))
سايه :دي بدبخت بهار چي ميکشه از دست تو :))) / سايه :))))))))))))))))))))
*تسنيم* من گيييييييييير نبودم که ... داشتي با الي حرف ميزدي منم داشتم ميخوندم يهو اومدم وسط فيد طرف الي رو گرفتم تو هم باهام دعوا کردي و گفتي به تو مربوط نيستو اينا :دي
سايه خدا کنه زودتر شوووووور کني بري تو :دي
تسنيم سايه گناه داره اذيتش نکن :)))))))))))))))))))))))
سايه :)))) يه بارم غزل فيد زد ازدواج کردي :دي تو اتاق ريزنوشت
*حنا*: له شدن ِ من :))
*زهرا بانو*:ما هرشب هرشب خاطره داريم :)))
*تسنيم*: همون که خودت گفتي + يه بار زنگ زدنت که گوشيم سوت شده بود ته ِ اتوبوس:دي
*غزل* : اوهوم .. راس ميگه .. هرشب خاطره داريم ... اما خ هستش همش :دي
غزل فلافل بوووووووقي ک به خوردم دادين!:دي
تسنيم کلا اکثر خاطرات منو تو تو يا هو هس فک کنم.بقيشم موبايلي!:دي
*تسنيم* : الهي بميرم :((
*سايه* اين نگين رو ايندفه گرفتيم بگيريم هرچي عکس داشتيم پاک کنيما:دييييييي
تسنيم:اولين روزي که فهميديم تو يه مدرسه درس ميخونيم:)
*منيره* من و تو خاطره ندارييييم؟:))
تسنيم الهي :(
[1 دقيقه قبل] سايه اين نگين رو ايندفه گرفتيم بگيريم هرچي عکس داشتيم پاک کنيما:دييييييي - غزل صداقت////// غزل :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
الهه: ديدنش توي حرم و اينكه هوا باروني بود.الهه كلاس داشت و فقط بخاطر من از كلاسش ساعت اولش زد:)
*الهه*: تو از من چه خاطره اي داري؟:دي
ئه چرا نفر قبليم عوض شد؟:دي زهرابانو: لبخندايي كه باهم ميزنيم:دي
*زهرا*:راس ميگم خب..:)))
*الهه * : وقتي رفتم وبش عاشق اسم وبش شدم بعد الي رو کشفش کردم :دي
سحر خبر نداري به ساعت سومم نرسيدم:دي
غزل :)))))))))))))))))) البته اون عکسي رو که تسنيم ميگه نگين به من نشون داد اما صورت سايه رو با نقاشي خط خطي کرده بود :))))
*maryamz*
شما 5تا خيلي باهاش خاطره دارم :دي
*سحر*: خاطره يه روز باهم بودن :) ..:(.../باشه *سايه* ايندفه:دي
*سحر * : وقتي تولدش بود رفتم وبش . وقتي ديدم خيلي اوضاع روحيش خرابه کليييييييي براش نظر دادم :)) و لبخندامون :)))))))))))))
تسنيم يني واقعا خجل نميشي به من خنديدي:دي
غزل:اون شبي که تا صبح اس ام اس بازي کرديم:دي...چ چيزايي که نفهميدم:ديييي
زهرا بانو:آيا تا ب حال وبلاگ من اومدي اصن؟:دي
:ديي تسنيم/ولي جان تو مسخرمون کردن اينا!آخه دوغ و زولبيا؟!وووي!:دي
الهه تخم مرغ!:دي/ سحر فقط و فقط مشد!:دي
*الهه*: من يادم ني آيکون ِ رد گم کني :))....همين چن شب ِ پيش يادته مرده بودم از خنده :دي
الهه نيس تو اومدي حالا :دي اوهوم اومدم اما فک کنم نظر ندادم :)))))) سبکسري هاي قلم ....
جو اصفهان بوده چون افتضاح بود!:دي
*مريم * : منم همينطور .. خيلي خاطره دارم :))
حنا:منم تخم مرغ:))))))))))))))))))
*maryamz*
آخ سايه يادش به خير، با اينکه زود بايد ميرفتم ولي خيلي خوش گذشت :))))))
غزل همين چند شب پيش؟!!!!!!!!!نه کي؟؟!!!!!!:)
تسنيم:بوووووووووووووووووووووق:دي
زهرا آره نظر ندادي:)))......زهرا بانو:فيد صندلي داغ منيره:)))
تسنيم واقعا ؟ :))))))))))))))))))))))))) عجب الهه :دي
آهان يه چيز ديگه اينکه *الهه* منو مسبب ِ اعتيادش و اينا ميدونه همه جا هم ميگه..يکي ني بگه به من چه؟هوم؟:))
ز هرا..هميشه ازمن کوچيکتربودنشوکشيدم رخش واينکه فيداشو با منت ل ايک ميزدم........دي
الهه من يه حقيقتي رو ازت مخفي کردم...من...واست از قم يه تخم مرغ خريده بودم ک بيارم بهت بدم اما توئه نامرد نيومدي سر قرار!:دي
*زندگي کارواني * : دلتونم بخواد ... بالا نگهش ميداريمااااا ... من فقط الان در مورد جناب کارواني ميتونم بگم که ايشون قراره براي من لوگو بسازن اما خبري نيس از لوگو فعلا :دي
خالي ميبنده زهرا قصد تخريب وبلاگ منو داره اين:دي
سايه:*تخــــــــــم مرغ:دي*
جناب زندگي کارواني:انتخاب رشته و کمک هاي زيادشون:)
تسنيم تو خ بگو :))))))))))))))))))))))
الهه فيد صندلي داغ منيره بعدش به تو چه خو !؟ :دي
*مريم * : هميشه بهم ميگه پرو :))))
*الهه* يادم ني خودمم فقط ميدونم خيلي خنديديم :))
الهه !؟ خالي ميبنده تسنيم !؟ :)) عجب ...
غزل داره داره ربط داره اگه اون روز با من سخن نميگفتي و من تنها ميشدم و هيچ کس باهام حرف نميزد سرخورده ميشدم ديگه نميومدم:ديييييي
جناب کارواني هيچي يادم نمياد جز خواستگاراي نگين ک تبسم کشيده بود!:دي
حناااااااااااااا راس ميگي؟:((((((((((((((من تخم مرغ ميخوام....نديش به کسي ها دفعه ديگه ميام ازت ميگيرم:دي
تسنيم اتفاقا من به همه گفتم زهرا نبوده اون جاهايي که من اعلام کردم:)))
زهرا بانو .... يادمه شش تا بودن که يکيشون رفت و پنج تا شدن اما نميدونم يه هو چي شد که يکيشون موند .. دي
اوهوم راس ميگم الي...هنوزم دارمش.بيا قم ازم بگير!:دي
زهرااااااااااا يادت نيس؟!تو اون فيد منو تو باهم آشنا شديم:دي.....اسمت ما 5تا بود هنوز ....بگردم حافظه:))))
غزل احتمالا واسه عکس اون ساختمونه نبود؟:دي...شانس منو اينا؟:دي
اااااا راس ميگي الهه ؟! نه يادم نيس :))
جناب ميراب نجات دادنم از اعدام ب خاطر بادکنک روز قدس!:))
*الهه*: هم اون بود+ ماجراي له ِ نشدن ِ من :))
*جناب ِ ميراب*: سوهان! :)))))))))))))))))))))
الهه فکر کنم از يه کتاب کش رفتي اسم وبتو ؟ نه ؟! :دي
جناب ميراب:هواشناسي قشنگي که من براشون کردم :دي....و پودرشدنشون در حرم سلطان هشتم:))))
* بهترين ها برا * : يادمه هميشه فيداشون با زبون ثقيل بود و بچه ها نميفهميدن حرف زدنشونو :دي
جناب کارواني اوهوم :)))))
جناب کارواني بله...فک کنم الان با قيطون رفته ماه عسل!ئه!گفت ميره مسافرتااا!:دي
اهان تسنيم :)))))))))))
عزل :زورو:دي
زهرا:آره اينم يه نوع خلاقيته ديگه:))))....کتاب آقاي حميدي شيرازي:)))
*سايه*:ماجراي کش رفتن ِ خوراکيا ..من و تو وزهرا و نگين :))/آآآآآآآآآ..اون عطررو يادته؟ خعلي خنديديما:ديييي
سلام عرض ميکنم .. ببخشيد من آپديت نبودم تو پيامرسان و فقط يه لحظه اين فيدو ديدم و نظر دادم .. نگو همه اساتيد اينجا جمع هستن .. بله ديگه اصلا قراره به جاي درس دهقان فداکار ميراب فداکار منتشر بشه .. قابل توجه حنا خانم .. القصه اينکه سرکار خانم صداقت بنده هنوز هم از اون سوهان ها مصرف ميکنم .. ولي نميدونم چرا هر بار که ميل ميکنم بايد يه سر هم به دندانسازي بزنم .. سرکار خانم الهه در عين حال
هرچه از شما رسد نيکوست .. حالا چه سنگ ازآسمون باشه چه تير اندازي .. ما ديگه عادت کرديم .. دي ..
اهان الهه :)))))))))
در عين حال چي جناب ميراب:)
سرکار خانم تسنيم اون بالا جا موند .. حقيقت امر اينکه بنده بي تقصيرم .. ولي در عين حال از دو حال خارج نيست .. يا فوت کرده يا زنده هست که در هر دو حالت هم هر دو حالت به ايشون صدق ميکنه .. دي
تسنيم :)))))))))))))))))))))
جناب ميراب هر وخ منتشر شد بگيد من برم اوليش رو بخرم يادگاري:دي
.....
سرکار خانم الهه در عين حال - بهترين هابرا&..........ادامه نداشت آيا؟:)
الهه خانم عرض کردم که .. هرچه از شما رسد نيکوست .. اون بقيه نظر اولم بود ..
*سايه* آره ديگه همون روز که سادات اومده بود..نميدونم لواشک واينا :))
*جناب ِ ميراب*: يکي از فاميلامو دندون پزشک هست بعدا آدرسشو ميدم خدمتتون..بعدش ما هنوز منتظر ِ امضا دادنتون هستيم:دي
ئه آره سوتي دادم:دييييييييي.........جناب ميراب يني شما به هواشناسي من ايمان نياوردين؟:دي
يه جا رفته بوديم..کربلا بلند شد بره آب بياره يهو همه با هم همصدا داد زديم کربلاااااااااا کربلاااااااااا ملت برگشتن چپ چپ نگاهمون کردن! سايه يادته؟:))
سايه باوفا دوست واقعي شوخ..............يک کمي حسودياش خاطرم مياد............دي
حنا خانم .. حتما اطلاعرساني در سطح کشور انجام خواهد شد .. بخصوص که قسمتي از اون مربوط به پرسوناژ شماست .. سرکار خانم تسنيم .. اگر ديدمش حتما سلام شما رو ميرسونم اما زياد اميدوار نيستم که زيارتشون کنم .. پيري بودن واسه خودشون .. و چقدر در مورد اون پير نظر فرسايي کرديم .. دي
:)))))))))))))))))))))))))))))))) غزل :دي
مريم:کنکووووووووووووووووووووووووووووووووور
غزل=))))))))))))
:))الهه خداييش منم توروميبينم کنکوريادم مياد........دي
سايه حسوديييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
تسنيم:توپ فوتبال نيک نکي:دييييييييي
نمايشگاه کتاب که کلا سوژه اي بود واسه خودش..يادش بخير:( :)))
به من که نه به غززززززل.....................دي
جناب سوته دلان چه خاطره پر معنايي...! تشکرات دارمجناب ميراب :)
تسنيم تازه بعد که تو رفتي يکي پاره شد ريخت رو زمين:دي....سلوکي اومده ميگه کي اين جا رو کثيف کرده گفتم خانوم تقصيره نيک نکه جنس پلاستيکاش مرغوب نيست زود پاره ميشه:دي.....گفت آره خب حالا همه جنساشون رو خراب کردن:دييييييي
سايه حيف ک ظعف روزه عجيب بردتم، ناي تايپ ندارم وگرنه يَک بلايي سرت مي آوردم اون سرش ناپيدا! - تسنيم، دختر آسمان...........بي سوات ضعف:دي
غزل خاطره ي باهم بودن و فلافل خوردنمون:))
تسنيم يه بار ديگه از نجيب نيا حرف بزني جفت پا ميام:دي
خانم صداقت يادم باشه يه امضا بندازم رو يه ماشين بعد شماره پلاکشو بگم خدمتتون .. البته شايد فرصت نباشه چون تازه رسيديم و بعد از افطار هم بر ميگرديم .. البته کار من با اين آج سوهان ها از دندانپزشک گذشته .. فقط کار دندانساز هست که يه قالب بگيره واسه وفعه هاي بعد هم استفاده شه .. ماشاالله اين سوهان ها چند کاميون هستن
تسنيم روزه بردتت :دي
خانم تسنيم منظورتون اينه که پير شدين احيانا يا مشکل چيز ديگس؟
*جناب ِ ميراب*: گفته بودم که اصن قابلتونو نداشتن:دي
مشهديا هم که کذلا با جف پا از مهمون پذيرايي ميکنن ..جناب الياس خان هم مشهد که بودم از يه طرف ميفرمود الي و بلا بايد بياي خونمون و از يه طرف همش اين جفت پاي مشهدي رو به رخم ميکشيد جوري که نديده از مشهد فرار کردم .. دي
خانم صداقت .. کلا توفيق اجباريه ديگه .. از يه طرف بايد کرايه انبار بديم از يه طرف هر روز به نيت اينکه بلاخره روزي اين سوهان هاي فلزي تموم ميشن بايد بريم دوسه تاشو ميل کنيم .. شايد يه روز ديگه کرايه نديم ..
:))
وااي زهرا يادمهههههههههههههههه كلللللللللللللللي نظر دادي:دي
اوهوم سحر :)) هنوز تازه با پيامرسان اشنا نبودم
رميصا
نمايشگاه کتاب
*زهرا.م
روزي كه برا اولين بار ديدمش..كه با غزل ودوستش ،من ونگين رو سركار گذاشتن:دي
*زهرا.م
:دي دوميشم روزي كه چهارتايي عكس انداختيم تو حرم و اون دو نفر كه داشتن درس ميخوندن ودختره هي نگامون ميكرد:دي چقد خنديديم:))
همون که ميخواس با گوشيش بزنه تو سر ِمن؟:دي
*زهرا.م
آره همون :دي / كلا عصبي بودن :دي
روز ِ تولد ِ من قهر نکردن..اون روزي قهر کردن که همه اومده بودن حرم..:))
*زهرا.م
اي سايه .... خيلي پروئي..من حواسم نبود يهو ميومدم ي چي بهت بگم بهد تا حرف اولشو ميگفتم يادم ميومد كه باهات قهرم :دي
*زهرا.م
هاله تو حرم كه بوديم من همش ميگفتم هاله واقعا تويـــــــــــــــي :دي
*زهرا.م
نامردا همشو كه تو ونگين خوردين:دي
*زهرا.م
:دي
اسم منم اومد توي ليست
← اف1 ✿
راشد خدايي: هي منو مسدود ميکرد:(
عجب!
شمشير چي؟
← اف1 ✿
يه خاطره ي ديگمم از راشد خدايي و اولين خاطرم اون فيد بلندشونه که هي فوشم ميداد ميگف بيا تو فيدم نظربده!:))))))))):دي(البته جنسيتم نامعلوم بود)
دخو ®
راشد جان ايشون چي ميگن؟! :دي ... اف 1 دختر پسر نما :)
← اف1 ✿
وااااااا..خو دلم خوش يه سال مجهول الهويه بودما! شب يلدا تازه جنسيتمو لو دادم:)....نميگفتم پسرم يا دختر
ما با دخو خاطره ها داريم:))... خصوصا توي حرم و غذاي حضرتي!
دخو ®
بله ما با جناب عجب در حرم خاطره ها داشتيم :دي ...
چه خاطره اي؟سريع پسرخاله نشو!
راشد خدايي : لب تاب صورتي ...
دخو ®
زهرا بانو مرفه بي درد ! :) ... يره مو الان جزوي از خدايي ها هستم پسرخاله كه سهله بابا ! :))
جناب دخو چطور به اين نتيجه رسيدين اونوقت ؟؟؟؟؟؟؟ :) / دخو: سربازي :دي
تسنيم منم اون اتاق ريزنوشت رو يادم مياد يه چيزايي..مسبب ِ اصليش...بووووووووق :))
*هاله*.... فعلا اينجا جا گرفتم که خاطره ي مشترک ِ خودمو با هاله رو فردا بيام تعريف کنم:دي
*زهرا.م
غزل هنوز فردا نشده؟:دي
چه کسي اينو اورد بالا؟
*زهرا.م
من :) آخه اين غزل 14 روز پيش نوشته فردا ميام خاطره مو با هاله ميگم هنوز كه هنوزه نيومده :دي
آهاااان...
*هاله* : يه فيد زده بود که خانم معلم شده بود .. خيليييي خوش گذشت اون شب .. سال ِ 89 ..بهمن .. بعد ما اذيتش ميکرديم:)) .. *زهرا* ديدي بالاخره موفق شدم بگم؟:دي
*«طلوع»*
*غزل* : اوايل(فك كنم اسفند 89) كه من اصلا پيامرسان نميومدم، تمركزم شديدا رو وبم بود. يه بار غزل خانم درخواست تبادل لينك دادن ولي چون به وبم سر نميزدن ، رد كردم :دي ... دوباره از نو دادن ، :)) هي ايشون درخواست ميدادن هي من رد ميكردم :دي :دي .. آخر يه روز عصبانييي و با خشانت تام رفتم وبشون پرخاشگري :/ :دي ...
*«طلوع»*
اما آنچنان نرم و قشنگ جوابمو داد كه من كلا خجل شدم :)) .. از اينجا بود كه مهر غزل تو دل من افتاد :دييييي
*«طلوع»*
ببخشيد اصلاح ميكنم : مهر من تو دل غزل افتاد :دي
ساحل منم از تو خاطره دارم آيا؟
*ساحل*: کي گفته که مهر ِ تو، تو دل ِ من افتاد؟:دي
*«طلوع»*
من ميگم :ا
*«طلوع»*
حنا از من نپرس متقلب! :))
عجب ... :)) .. سايه تو چي ميگي؟ تو داري حتما!:دي
*«طلوع»*
حالا غزل شيرين ترين خاطره اي كه از من داري چيه ؟ :دي البته كه من كلا شريني ام :)))
*سايه* : عمراااا .. ايشالا هيچ وقت مهر نرسه:دي
*ساحل*: يادم نمياد هر چي فک ميکنم:دي
*«طلوع»*
اوهوعو سايه خــِشــِن ميشود ..‏:دي
طلوع يه بار منو با يکي ديگه اشتباه گرفته بود:)
*«طلوع»*
آره بالا :) با رز سفيد :))
بالا چيه طلوع؟اوهوم با رز سفيد..آخرش اون اتفاق افتاد يا نه؟
*«طلوع»*
ببخشيد بلا منظورم بود :)) آره فك كنم!
خواهش:)ايشالله به پاي هم پيرشن:)
*«طلوع»*
ايشالا
فيد برگزيده ... :( !!! ، يا امام هشتم !!!!
ساحل تو خودت اصن از من خاطره داري؟:دي//آقا ني ني ها؟!
ني ني ها ؟ ني ني يه نفره ... اگر معني دوم داره ، ها نه بعله
ني ني ها نه!منظورم بود آقا ني ني...يعني چي ايتي ک گفتين؟!
ايتي ؟! يعني چي ؟
اي بابا!اشتباه تايپي بود!*ايني!
من باباي شما نيستم :(
*«طلوع»*
حنا من خودتو دارم. خاطره كيه؟! :دي
چي ؟
آقااااا ني ني...فک کنم امشب علي ضيا نيومده در بره بد بخ!کلا هيچي....بي خيال!/ساحل راس ميگي...خاطره به درد نميخوره.اصن فيدو پاکش کنم؟:دي
*«طلوع»*
خوشم مياد مرام لوتي داري حنا :دي :دي
يعني چي اصلا ؟ چرا منو تو اين موقعيت قرار ميدين؟
*ساحل*: مي بيني سايه چق َ منت ميذاره؟:دي .../*سايه*: دستِ مهرباني؟؟؟؟؟ چي ه َ؟:دي
اولين بار که غزلو ديدم توي بوستان نرگس بود. اومده بود شيريني تولدشو بده:)))) براي همه بستني گرفت و به نظرم اين بهترين خاطره س که موندنيه:دي
من چرا اينجا خاطره اي ندارم...کسي هم با من خاطره اي نداره ايا؟!
ساحل دمم گرم.نه؟:دي//آقااااني ني...يني يه کاري ميکنين آدم دور از جون بلا نسبت ب غلط کردم بيفته!!
*حنا*: يادته من ميخواسم بات بيام خونتون؟ کيفم رو آماده گذاشته بود دم ِ در؟ :))))))
*«طلوع»*
حنا آجي دمت جيز :دي
آره غزززززل.اولين باري ک ديدمت.با همين ترفند هم آزار سايه رو بي نتيجه گذاشتم:دي/ساحل جيليز ويليز؟:دي
*«طلوع»*
بادمجون سرخ ميكني حنا؟ چه دود و دمي را انداختههههه :( :دي
:دي تو گفتي جيز!گفتم شايد منظورت جيليز ويليز بوده!:)) خ ديدي آيا؟
*زهرا.م
سايه:علاوه بر اون روز كه منو سركا گذاشتن،روزي كه با غزل ونگين هم بوديم 4 تايي خاطره خوبي بود :)
*زهرا.م
آره :)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top