شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ ايستاده بودم دم در مسجد داشتم كفش ميپوشيدم يه بچه ي 5/6 ساله هم كنارم داشت ميپوشيد كفشش رو...يه خانمي رد شد بهم گفت:ماشالا ماشالا...چه بچه نازي داري...خدا واست نگهش داره...خوب مادري كن واسش:دي هنگ كرده بودم كه يعني واقعا فك كرده بود بچه منه؟!:ديي
هلوع♥
ههههههههههههه پير شدي رفت حنا!! :دي
پ نه پ مال منه..دييي
:)فاطمه تا نيم ساعت داشتم ميخنديدم:)
هلوع♥
واااااااااااي. . . من که اگه اونجا بودم روده بر ميشدم از خنده حنا! :))))
خدا واست نگهش داره ماشالله چه نازه:)
منم كم نخنديدم...بچه ه بعدش دويد رفت پيش مامانش...ترسيد:دي
هلوع♥
تو رو ديد ترسيد؟ :دي.. واح... :))
مسافر:دي
نه بابا...ترسيد مامانش عوض شه:دي
[) يا صاحب يا مهدي مدد [))
مسجد
الهيييييييييييييييييييييييييييييييي
خوب شده اتوبوس مدرسه کنارتون نبود و اون خانومه بياد رد بشه!!! :)))))
ترنج بله...عسل متشکر...هاله منم از همين تعجب کرده بودم!:)آقا سعيد:دي مرسي واقعا:)جناب آريانا....!
اي بابا!خواهر هرچي باشه تو جند سال از من بزرگتري ها!اول دبيرستان و بچه ي 6/7 ساله؟!
آمدم
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله مرداد ماه
vertical_align_top