پيام
+
ايستاده بودم دم در مسجد داشتم كفش ميپوشيدم يه بچه ي 5/6 ساله هم كنارم داشت ميپوشيد كفشش رو...يه خانمي رد شد بهم گفت:ماشالا ماشالا...چه بچه نازي داري...خدا واست نگهش داره...خوب مادري كن واسش:دي هنگ كرده بودم كه يعني واقعا فك كرده بود بچه منه؟!:ديي
حنا خانوم ♥
90/11/4
هلوع♥
ههههههههههههه پير شدي رفت حنا!! :دي
امير همون پسر خوبه
پ نه پ مال منه..دييي
حنا خانوم ♥
:)فاطمه تا نيم ساعت داشتم ميخنديدم:)
هلوع♥
واااااااااااي. . . من که اگه اونجا بودم روده بر ميشدم از خنده حنا! :))))
مسافري از ...
خدا واست نگهش داره ماشالله چه نازه:)
حنا خانوم ♥
منم كم نخنديدم...بچه ه بعدش دويد رفت پيش مامانش...ترسيد:دي
هلوع♥
تو رو ديد ترسيد؟ :دي.. واح... :))
حنا خانوم ♥
مسافر:دي
حنا خانوم ♥
نه بابا...ترسيد مامانش عوض شه:دي
استان قدس
[) يا صاحب يا مهدي مدد [))
*فدايي ولايت*
مسجد
عسل و سمفوني آغاز
الهيييييييييييييييييييييييييييييييي
*~*~*سعيد*~*~*
خوب شده اتوبوس مدرسه کنارتون نبود و اون خانومه بياد رد بشه!!! :)))))
حنا خانوم ♥
ترنج بله...عسل متشکر...هاله منم از همين تعجب کرده بودم!:)آقا سعيد:دي مرسي واقعا:)جناب آريانا....!
حنا خانوم ♥
اي بابا!خواهر هرچي باشه تو جند سال از من بزرگتري ها!اول دبيرستان و بچه ي 6/7 ساله؟!
حنا خانوم ♥
آمدم