سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حنا، دختری با مقنعه

نظر

چه دیر میگذرد زمان...
بی تو
و چه بیهوده!
مثل ما بی تو
مثل پرنده ایست بی پر
که عشق بازی میکند با نفس...
با ظرف آب و قوطی دانه...
و میله ای
که میپرد رویش
و خیال میکند
که فتح کرده است بام جهان را!
نمی داند انگار
که همین میله ی لغزان
میچرخد
گاه و بی گاه...
و بر زمین میخورد با سر
پرنده ی بی پر...
که سیاه کرده است
در توهم تخت
بخت خویش را!
و جهنم تر از این
ادعای با تو بودن
در نهایت بی تو بودن!
پناه ده ماره!
ای بهشت خدا...
از فریب و ریا...
از جهنم بی تو بودن...
و جهنم ترِ...!